بهار در ادب عامه تنکابن و رامسر


ادب عامه یکی از گونه های مهم فولکلور محسوب می شود. بسیاری از موضوعات طبیعی از جمله فصول سال در ادب عامه بازتاب وسیعی یافته است. به نظر اینجانب بهار به دلایل مختلف در فرهنگ مردم به ویژه ادب عامیانه نمود بیشتری پیدا کرده است. شاید یکی از دلایل آن سرسبزی و خرمی و نوشدگی طبیعت باشد اما آنچه در ادب عامه به ویژه در دو بیتی ها و ترانه های محلی از بهار می بینم حکایت از عشق و کار دارد مانند دوبیتی های زیر:
بهار بومه که مو مولایی کارم امید به خانه کبلایی دارم
اگر کبلایی کیجاگه گیر بیارم گمان کانُم که مو دنیا را دارم
که حکایت از عشق یک کشاورز زاده به دختر کبلایی(کربلایی) است که گمان می کند اگر با دختر کبلایی ازدواج کند انگار دنیا را به او داده اند.
یا این دوبیتی:
چايی دار چين بوما وجينه وقته همه گونن تي يار بالاي تخته
باشو یار باگو الآن چی وقته فلک مقراض بزه مو و تی رخته
یا:
بهار بومه سه غم آمد به یک بار خر لنگ زن ننگ و طلبکار
خداوندا زن ننگ تو وردار خودم دانُم خر لنگ و طلبکار
یا:
بهار بومه نخواردم ماهی شور بیجار خراب بابا یکسر بابام تور
خدا جانه هدن می بازوی زور زمی آباد کانم دشمن بابو کور
یا:
بهار بومه می یاره در بیجاره زمین سبز و درختان غنچه دره
زمین سبزو درختان بارور شد می یاره هنوز خبر ندره
یا این دوبیتی بسیار عاشقانه و البته تابو:
بهار بمه علف رِ غم بگیته سینه دختران شبنم بگیته
سینه دختران نارنج و لیمو جوانان گاز بیرن دل تازه بابو
یا این دوبیتی که در مورد بی وفایی یار است:
بهار بومه درختان ولگ هاکرده حرف نامرد می دیمه زرد هاکرده
الهی ناکسان شمی ببین لال سه ماه عاشقی ر انکار هاکرده

تماس با ما

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

بلاگر فارسی

طراحی شده توسط Qwilm!. ترجمه شده به زبان فارسی مجتبی ستوده