حاتمي كيا به چه «دعوت» مي‌كند؟


ابراهيم حاتمي‌کيا، کارگردان سينماي دفاع مقدس، به تازگي فيلمي اجتماعي ساخته است؛ فيلمي که دست بيننده را مي‌گيرد و او را به داخل اجتماع مي‌برد، تا او را با جامعه خود آشناتر کند و بدون اينکه گروهي يا ارگاني را بخواهد مقصر اعلام کند، مخاطب خودش را به تفکر وامي‌دارد تا سري به خويشتن خويش بزند و از چاه ويلي که با دست خويش کنده است، آگاه شود.
فيلمنامه داستان از تعليق و غافلگيري مرسوم داستان‌گويي خالي است، چرا که آن کس که در اين فيلم غافلگير حقيقي است، افراد جامعه هستند. فيلمي خالي از قهرمان داستان، که رشته پيونددهنده صحنه‌هاي آغاز فيلم به پايان آن است و عنصري مهم براي گيشه، بلکه رشته پيونددهنده داستان درد مشترکي است که شخصيت‌هاي داستان با آن دست به گريبانند.
فيلم، قصه پنج زني است که از باردار شدن خود خبردار مي‌شوند و همه آنها به رغم ميل باطني خود، قصد سقط جنين مي‌كنند که هر کدام به دليلي موفق به اين کار نمي‌شوند.خانمي بازيگر سينما که بچه را سدي در راه پيشرفت و آينده سينمايي و مخرب فيزيک بدني خودش مي‌داند، يا خانم و آقايي که نماينده قشر مستضعف جامعه هستند و بچه جديد را اضافه شدن نان‌خوري ديگر و مشکلي روي مشکلات ديگر به شمار مي‌آورند.
يا خانمي پا به سن گذاشته که بارداري او در اين سن و سال، مايه رسوايي و بگو مگوي دوست و آشنا مي‌شود. و چهارمين خانم هم پزشکي نازاست، براي همين تخمک زني ديگر را به رحم خودش منتقل مي‌کند و باردار مي‌شود اما بعد، از ازدواج شوهرش با آن زن خبردار مي‌شود و همين توجيهي مي‌شود تا او موجودي را که عمري چشم به راه آن بوده، از بين ببرد و آخرين زن به ازدواج موقت استاد مهندس خودش درآمده و با آگاه شدن از بارداري‌اش به دستور شوهر موقت خود مي‌بايست بچه را سقط کند تا باعث رسوايي شوهرش نشود و شايد باعث همه اينها خودخواهي بشر مدرن باشد.
خانمي که تمام شخصيت‌هاي داستان براي انجام سونوگرافي پيش او مي‌روند، زني نازاست که دريغ و آه از نداشتن فرزند مي‌کشد و اين در حالي است که مراجعه‌کننده‌هاي او در فکر از بين بردن فرزند خود هستند و همين جاست که کارگردان فيلم، پا را از اجتماع فراتر مي‌گذارد و بي ميل نيست تا از دستگاه خلقت و منشور كاينات بپرسد، چگونه است نعمتي را به کسي مي‌دهد، در حالي که قدر و ارزش آن را نمي‌‌داند و ديگري بايد دريغ يک لحظه داشتن آن را بکشد؟
و البته پاسخ ظريفي هم به اين پرسش مي‌دهد که مخاطب هشيار آن را مي‌يابد.در هر بخش از داستان، نمايي از کلان شهر تهران با برج و باروهاي آن نشان داده مي‌شود که اين خود نماياننده و اِشعاري بر تکنولوژي و اثرات شوم آن است که دست به مسخ انسان‌ها زده و در واقع، تكنولوژي و فناوري‌هاي نوين صنعتي، ميهمان ناخوانده‌اي قلمداد شده که به زندگي انسان‌ها دعوت شده است، نه نوزادي که بنا بر فطرت خداداد بشري، هديه‌اي از خداوند است. اين محور و مفهوم غايي فيلم است كه راهي در بطن خود براي بيرون آمدن از منجلاب ناشي از پارادوكس جامعه صنعتي با فطرت نهان انساني پيش پاي مي‌گذارد؛ رجوع به خويشتن خويش!داستان در فصل زمستان مي‌گذرد، با درختاني که در خوابند و اين، خود کنايه‌اي از عصر تکنولوژي و حيات مصنوعي انسان‌هايي است که همچون درختان خواب و بي‌ثمر و خالي از احساس هستند.
در يکي از صحنه‌هاي آخر فيلم، کارگردان نمايي از تابلوي ساختمان بيمارستاني که در آنجا سقط جنين انجام مي‌گيرد، نمايش مي‌دهد. ساختمان پزشکان مهر که لفظ مهر با خط قرمز که نشانه‌اي از خشونت است، نشان داده مي‌شود و اين، خود طعنه‌اي جدي به سوغاتي است که مدرنيته براي ما آورده است. نام‌هايي تهي از معنا و مفهوم كه به موازات استفاده از آنها، قتل بشر به دست خودش به راحتي و با توجيهات فراوان صورت مي‌گيرد و جالب اين که بشر مدرن اين اعمال را به عنوان مهر به خودش پذيرفته است.
نسبت اين کار حاتمي‌کيا با کارهاي پيشين او در بيان درد انساني است که بين دو راهي انتخاب قرار گرفته است. در اين فيلم، جبر جامعه اين ترديد را براي او پديد آورده است، بدون اين که او تأثير چنداني در اين انتخاب داشته باشد که همين تفاوت در مفهوم، اختلافي ژرف با برخي از کارهاي قبلي او پديد آورده است؛ يعني به همان اندازه كه كارهاي گذشته اين كارگردان به نوعي در صدد نشان دادن مشكلات حاصل از رويارويي افراد با نهادهاي مسئول در جامعه بود، «دعوت»، تلاش دارد با دعوت از افراد براي سفر به درون، آنها را به مشكلات و معضلاتي كه هيچ خاستگاهي جز خودخواهي خود انسان‌ها ندارد، رهنمون شود.
در پايان بايد گفت «دعوت» در عين مفهوم بلند مد نظر سازندگان آن، نداشتن شخصيت واحد در روايت داستان و به همين نسبت، تراش نخوردن شخصيت‌ها و ضعف در حكايت ماجرا، داستان خام و نه چندان پخته‌اي پديد آورده است و آنچه را كه چنين سوژه‌اي مي‌طلبيد، جداي از بحث جامعه‌شناختي آن، روانشناسي افرادي است که منجر به پديده سقط جنين شده‌اند و همين رعايت نکردن اين نکات، فيلم را از روايتي سطحي از جامعه جلوتر نمي‌برد.
نويسنده: حميد اسكندري، دانشجوي كارشناسي ارشد تهيه كنندگي

تماس با ما

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

بلاگر فارسی

طراحی شده توسط Qwilm!. ترجمه شده به زبان فارسی مجتبی ستوده