دليل براي استان شدن غرب مازندران
همان جمع پراکنده ايم
دليل براي استان شدن غرب مازندران
مازندنومه:با وجود مخالفت صريح استاندار مازندران مبني بر دو تکه نشدن استان و اين که وزير کشور فعلي اهل مرکز مازندران است و طرحي براي ايجاد استان تازه در غرب مازندران ندارد؛برخي از افراد و گروه هاي ساکن در شهرهاي غربي استان هم چنان بر طبل جدايي مي کوبند.درهمين زمينه يادداشت جديد"بني هاشميان" ـ دبيرستاد پيگيري تاسیس استان جديد در غرب مازندران- از طريق اي ميل به دست ما رسيده است که در زير از نظرتان مي گذرد.گفتني است ما در اين زمينه تاکنون چندين يادداشت موافق و مخالف را پخش کرده ايم که در آرشيو مازندنومه موجود است.
-----------------------
رسم معمول دولتمردان كشورمان و به دنبال آن برخي از افراد به جهت همراهي با دولت و بعضاً بهرهمندي از مواهب دولتمردان در ارتباط با طرحهاي اصلاحي در تقسيمات كشوري و ديگر برنامهها، نه تنها ما را نگران نميكند، بلكه ما را به تلاش مضاعف جهت تحقق اراده و خواسته بحق مردم مبني بر استاني كردن غرب مازندران وا ميدارد.
اگر نگاهي گذرد به چگونگي تأسيس 11 استان جديد پس از استقرارنظام مقدس جمهوري اسلامي در كشورمان داشته باشيم، در مييابيم كه اولاً دولتمردان مخالف طرح آن بودهاند و تعدادي از افراد آن ديار نيز در مقابل اراده مصمم مردم نداي مخالفت سر داده و با دولتمردان همراهي داشتهاند. اما در پي اصرار مردم مبني بر تأسيس استان،هم دولتمردان تسليم شدهاند و هم مخالفان جا خوردهاند و شايد هم بلافاصله پس از تأسيس استان جديد بر سر سفره غنايم جلوتر از ديگران حاضر شدهاند!!ما در جنگ نيز اين مشكل را داشتهايم تا جايي كه مرحوم آغاسي ميگويد:
جنگ زده نعره، ولي پنجرهها را بستند به غنايم كه رسيديم به ما پيوستند!!
الحمدالله دلايل زيادي براي تأسيس استان جديد در غرب مازندران وجود دارد كه بنده به اختصار به آنها اشاره ميكنم:
دليل 1ـ طرح تأسيس استان جديد در غرب جايگاه و پايگاه وسيعي پيدا نموده و گستره غرب مازندران را عليرغم مخالفتها فرا گرفته و امروزه سرود زندگي مردم شده است.
مردم از وضعيت نابسامان غرب مازندران به ستوه آمده و فرياد استان، استان سردادهاند. مردم معتقدند نظام جمهوري اسلامي به خواست و اراده آنان بايد اهميت قايل شود و در جهت تحقق حقوق شهروندي و اراده و خواست آنان بايد برنامه داشته باشد. مردم ميدانند كه براساس بند هشتم اصل سوم قانون اساسي بر مشاركت عامه مردم در سرنوشت شان تأكيد شده و حضرت امامخميني(ره) نقش مردم را در تعيين سرنوشت و ايجاد و بقاء حكومت، نقش اصلي و اولي ميداند و مقام معظم رهبري نيز، مسئولين را مظهر اراده ملت ميشمرد. فلذا با اين تعاريف دولتها و حاكمان بايد بكوشند مردم را در صحنه نگهدارند و آنان را در سرنوشت شان به شايستگي دخالت دهند و با بهرهگيري از آنان و مشاركت شان بقاء حكومت و دولت را تضمين كنند.
دليل 2ـ استقلال غرب مازندران پيشينه تاريخي دارد و فرمانبري غرب مازندران از حكومت مركزي درتاريخ ايران عزيز ثبت و ضبط است و از آنجائيكه الحاق به مازندارن ثمري در جهت رشد و تبالي آن نداشته و همچنين سوء مديريتهاي مركز استان، مردم را به خواسته جدايي شان از استان فعلي تشويق و ترغيب ميسازد.
دليل 3ـ اداره امور مازندران فعلي با محدوده جغرافيايي تعريف شده، خارج ازظرفيت استانداري بوده و ادامه روند ثمري براي غرب مازندران ندارد و همچنان به محروميتها و دور نگهداشتن اين ديار از عمران، آباداني و توسعه دامن ميزند.
دليل 4ـ دوري فاصله غرب مازندران تا مركز استان، امكان استفاده و بهرهگيري از نيروهاي مفيد و مؤثر غرب مازندران را در مصادر قدرت مركز استان يعني ادارات كل و سازمانهاي مربوط و حتي استانداري، نميدهد و اين امر دليل محكمي برتوزيع ناعادلانه قدرت، امكانات و ... در سطح استان مازندران فعلي است و به هيچ طريقي هم قابل حل و فصل نيست.
دليل 5ـ تجربه 11 استان تازه تأسيس پس از استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و سامانيابي امور آنها دليل واضحي بر ادعاي مردمان غرب مازندران مبني برايجاد استان جديد ميباشد. مسلماً مردم ميدانند كه جهت رفع محروميتها، عقبماندگيها و اجراي برنامههاي توسعهاي با توجه به نيازهاي روزآمد و قرارگرفتن در چرخه توسعه، عمران و آباداني با سرعت قابل قبول اين استانها تأسيس گرديد و ايجاد استان جديد در غرب مازندران نيز آنان را در اين مسير حركت روبه جلو قرار ميدهد و ننگ عقبماندگي و محروميت را از ديارشان ميزدايد و از استعدادهاي بالقوة منطقه به شايستگي بهرهگيري ميشود.
دليل 6ـ مردم تعلق خاطري نسبت به مازندران فعلي به جهات مختلف ندارند و اين امر آنان را از مشاركت در عمران و آباداني اين ديار باز ميدارد و با تأسيس استان جديد در غرب مازندران تعلق خاطر عميقي در آنان ايجادگرديده و مردم مساعي خود را در جهت رشد ، آباداني و توسعه غرب مازندران بكار گرفته و از هيچ كوششي دريغ نميورزند.
دليل 7ـ ضرورتهاي اجتماعي، جغرافيايي و سياسي از قبيل قرابت زبان، نزديكي و پيوستگي آداب و رسوم محلي و امتزاج قومي و پيوند نسلي غرب مازندران، دوري غرب مازندران از مركز استان، ارتباط كم و ضعيف مردم و مسئولين، خواست و اداره مردم مبني برايجاد استان جديد، فاصله عميق بين غرب مازندران و استان فعلي و تعلق خاطر عميق بين مردمان غرب مازندران امكان تحقق ايدة استان شدن غرب مازندران را فراهم مينمايد.
دليل 8ـ مرزي بودن غرب مازندران مشكل حد نصاب جمعيت براي تأسيس استان جديد در اين ديار را مرتفع ميكند كما اينكه در تأسيس برخي از استانها مثل سمنان، ايلام و ... فاكتور جمعيت برابر قانون مصوب لحاظ نگرديده است.
دليل 9ـ با تأسيس استان جديد از نيروهاي فرهيخته بومي غرب مازندران بعنوان منابع بالقوه اصلي و اوليه در رشد و تعالي آن بهرهگيري ميشود كمااينكه امروزه از اكثر نيروهاي انساني غرب مازندران در پيشرفت و آباداني ديگر ديار كشور استفاده ميگردد و نيروهاي مستعد كه به ناچار در غرب مازندران ماندهاند به جهت عدم استفاده از آنان ضعيف و ناكارا گرديده و به موانعي براي كارايي جامعه غرب مازندران تبديل شدهاند.
دليل 10ـ غرب مازندران به جهت وسعت زياد، طبيعت متنوع، ذخاير فراوان، راه هاي حمل و نقل دريايي و هوايي و زميني(وجود بندر، دو فرودگاه، جاده كندوان، سه هزار، بزرگراه تهران شمال) ساحل سبز و آبي و ... در صورت تأسيس استان جديد با قدرت بالايي براي جذب توريست و همچنين ايجاد اشتغال براي جوانان بومي ميتواند سرآمد استانهاي كشور گردد.
دليل 11ـ در صورت استاني شدن غرب مازندران، محصولات ارزشمند كشاورزي مثل پرتقال، كيوي، چاي، برنج و گل و گياه منحصر به فرد غرب مازندران، جنگل وسيع و حيات بخش و... سامان دهي شده و در صورت بهرهبرداري صحيح از مناطق برخوردار و ويژه كشور قلمداد ميشود.
دليل 12ـ غرب مازندران امروزه، به جهت وابستگي به مركز استان در زمينههاي توليد و تأمين نيازهاي اوليه مواد غذايي، بهداشت، مسكن، اشتغالزدايي و ... واقعاً ناتوان است و در زمينههاي آموزشي از كمبود رنج ميبرد و در مقابل حوادث و بلاياي طبيعي به جهت دوري از مراكز استان و نبود وسايل پيشرفته و تجميع يافته در مركز استان بسيار آسيبپذير بوده كه در مواقع بروز سيل و زلزله شاهد مواردي از آن بودهايم و ان شاء ا... در سايه تأسيس استان جديد گامي اساسي در همه زمينههاي فوقالذكر برداشته خواهد شد.
دليل 13ـ عدم استقلال و وابستگي به مركز استان فعلي و ناديده انگاشتن قابليتها، ظرفيتها و استعدادهاي غرب مازندران و نداشتن برنامه توسعهاي قابل قبول براي آن، دليل اساسي براي عقبنگهداشتن غرب مازندران است و با استقلال و عدم وابستگي به مازندران فعلي اين مشكل مرتفع ميگردد.
دليل 14ـ با تأسيس استان جديد در غرب مازندران مديريت متمركز ميگردد و فاصله 300 كيلومتري امروزه به فاصله 50 تا 100 كيلومتري تبديل ميشود، ارتباط مردم و مسئولين به خوبي برقرار ميگردد. از كليه ظرفيتها، قابليتها و استعدادها بويژه قابليتهاي انساني براي پيشرفت و توسعه غرب مازندران به شايستگي بهرهگيري ميشود و غرب مازندران با باز تعريف جديد و تدوين برنامههاي توسعهاي به رشد و توسعه دست مييابد.
دليل براي استان شدن غرب مازندران
مازندنومه:با وجود مخالفت صريح استاندار مازندران مبني بر دو تکه نشدن استان و اين که وزير کشور فعلي اهل مرکز مازندران است و طرحي براي ايجاد استان تازه در غرب مازندران ندارد؛برخي از افراد و گروه هاي ساکن در شهرهاي غربي استان هم چنان بر طبل جدايي مي کوبند.درهمين زمينه يادداشت جديد"بني هاشميان" ـ دبيرستاد پيگيري تاسیس استان جديد در غرب مازندران- از طريق اي ميل به دست ما رسيده است که در زير از نظرتان مي گذرد.گفتني است ما در اين زمينه تاکنون چندين يادداشت موافق و مخالف را پخش کرده ايم که در آرشيو مازندنومه موجود است.
-----------------------
رسم معمول دولتمردان كشورمان و به دنبال آن برخي از افراد به جهت همراهي با دولت و بعضاً بهرهمندي از مواهب دولتمردان در ارتباط با طرحهاي اصلاحي در تقسيمات كشوري و ديگر برنامهها، نه تنها ما را نگران نميكند، بلكه ما را به تلاش مضاعف جهت تحقق اراده و خواسته بحق مردم مبني بر استاني كردن غرب مازندران وا ميدارد.
اگر نگاهي گذرد به چگونگي تأسيس 11 استان جديد پس از استقرارنظام مقدس جمهوري اسلامي در كشورمان داشته باشيم، در مييابيم كه اولاً دولتمردان مخالف طرح آن بودهاند و تعدادي از افراد آن ديار نيز در مقابل اراده مصمم مردم نداي مخالفت سر داده و با دولتمردان همراهي داشتهاند. اما در پي اصرار مردم مبني بر تأسيس استان،هم دولتمردان تسليم شدهاند و هم مخالفان جا خوردهاند و شايد هم بلافاصله پس از تأسيس استان جديد بر سر سفره غنايم جلوتر از ديگران حاضر شدهاند!!ما در جنگ نيز اين مشكل را داشتهايم تا جايي كه مرحوم آغاسي ميگويد:
جنگ زده نعره، ولي پنجرهها را بستند به غنايم كه رسيديم به ما پيوستند!!
الحمدالله دلايل زيادي براي تأسيس استان جديد در غرب مازندران وجود دارد كه بنده به اختصار به آنها اشاره ميكنم:
دليل 1ـ طرح تأسيس استان جديد در غرب جايگاه و پايگاه وسيعي پيدا نموده و گستره غرب مازندران را عليرغم مخالفتها فرا گرفته و امروزه سرود زندگي مردم شده است.
مردم از وضعيت نابسامان غرب مازندران به ستوه آمده و فرياد استان، استان سردادهاند. مردم معتقدند نظام جمهوري اسلامي به خواست و اراده آنان بايد اهميت قايل شود و در جهت تحقق حقوق شهروندي و اراده و خواست آنان بايد برنامه داشته باشد. مردم ميدانند كه براساس بند هشتم اصل سوم قانون اساسي بر مشاركت عامه مردم در سرنوشت شان تأكيد شده و حضرت امامخميني(ره) نقش مردم را در تعيين سرنوشت و ايجاد و بقاء حكومت، نقش اصلي و اولي ميداند و مقام معظم رهبري نيز، مسئولين را مظهر اراده ملت ميشمرد. فلذا با اين تعاريف دولتها و حاكمان بايد بكوشند مردم را در صحنه نگهدارند و آنان را در سرنوشت شان به شايستگي دخالت دهند و با بهرهگيري از آنان و مشاركت شان بقاء حكومت و دولت را تضمين كنند.
دليل 2ـ استقلال غرب مازندران پيشينه تاريخي دارد و فرمانبري غرب مازندران از حكومت مركزي درتاريخ ايران عزيز ثبت و ضبط است و از آنجائيكه الحاق به مازندارن ثمري در جهت رشد و تبالي آن نداشته و همچنين سوء مديريتهاي مركز استان، مردم را به خواسته جدايي شان از استان فعلي تشويق و ترغيب ميسازد.
دليل 3ـ اداره امور مازندران فعلي با محدوده جغرافيايي تعريف شده، خارج ازظرفيت استانداري بوده و ادامه روند ثمري براي غرب مازندران ندارد و همچنان به محروميتها و دور نگهداشتن اين ديار از عمران، آباداني و توسعه دامن ميزند.
دليل 4ـ دوري فاصله غرب مازندران تا مركز استان، امكان استفاده و بهرهگيري از نيروهاي مفيد و مؤثر غرب مازندران را در مصادر قدرت مركز استان يعني ادارات كل و سازمانهاي مربوط و حتي استانداري، نميدهد و اين امر دليل محكمي برتوزيع ناعادلانه قدرت، امكانات و ... در سطح استان مازندران فعلي است و به هيچ طريقي هم قابل حل و فصل نيست.
دليل 5ـ تجربه 11 استان تازه تأسيس پس از استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و سامانيابي امور آنها دليل واضحي بر ادعاي مردمان غرب مازندران مبني برايجاد استان جديد ميباشد. مسلماً مردم ميدانند كه جهت رفع محروميتها، عقبماندگيها و اجراي برنامههاي توسعهاي با توجه به نيازهاي روزآمد و قرارگرفتن در چرخه توسعه، عمران و آباداني با سرعت قابل قبول اين استانها تأسيس گرديد و ايجاد استان جديد در غرب مازندران نيز آنان را در اين مسير حركت روبه جلو قرار ميدهد و ننگ عقبماندگي و محروميت را از ديارشان ميزدايد و از استعدادهاي بالقوة منطقه به شايستگي بهرهگيري ميشود.
دليل 6ـ مردم تعلق خاطري نسبت به مازندران فعلي به جهات مختلف ندارند و اين امر آنان را از مشاركت در عمران و آباداني اين ديار باز ميدارد و با تأسيس استان جديد در غرب مازندران تعلق خاطر عميقي در آنان ايجادگرديده و مردم مساعي خود را در جهت رشد ، آباداني و توسعه غرب مازندران بكار گرفته و از هيچ كوششي دريغ نميورزند.
دليل 7ـ ضرورتهاي اجتماعي، جغرافيايي و سياسي از قبيل قرابت زبان، نزديكي و پيوستگي آداب و رسوم محلي و امتزاج قومي و پيوند نسلي غرب مازندران، دوري غرب مازندران از مركز استان، ارتباط كم و ضعيف مردم و مسئولين، خواست و اداره مردم مبني برايجاد استان جديد، فاصله عميق بين غرب مازندران و استان فعلي و تعلق خاطر عميق بين مردمان غرب مازندران امكان تحقق ايدة استان شدن غرب مازندران را فراهم مينمايد.
دليل 8ـ مرزي بودن غرب مازندران مشكل حد نصاب جمعيت براي تأسيس استان جديد در اين ديار را مرتفع ميكند كما اينكه در تأسيس برخي از استانها مثل سمنان، ايلام و ... فاكتور جمعيت برابر قانون مصوب لحاظ نگرديده است.
دليل 9ـ با تأسيس استان جديد از نيروهاي فرهيخته بومي غرب مازندران بعنوان منابع بالقوه اصلي و اوليه در رشد و تعالي آن بهرهگيري ميشود كمااينكه امروزه از اكثر نيروهاي انساني غرب مازندران در پيشرفت و آباداني ديگر ديار كشور استفاده ميگردد و نيروهاي مستعد كه به ناچار در غرب مازندران ماندهاند به جهت عدم استفاده از آنان ضعيف و ناكارا گرديده و به موانعي براي كارايي جامعه غرب مازندران تبديل شدهاند.
دليل 10ـ غرب مازندران به جهت وسعت زياد، طبيعت متنوع، ذخاير فراوان، راه هاي حمل و نقل دريايي و هوايي و زميني(وجود بندر، دو فرودگاه، جاده كندوان، سه هزار، بزرگراه تهران شمال) ساحل سبز و آبي و ... در صورت تأسيس استان جديد با قدرت بالايي براي جذب توريست و همچنين ايجاد اشتغال براي جوانان بومي ميتواند سرآمد استانهاي كشور گردد.
دليل 11ـ در صورت استاني شدن غرب مازندران، محصولات ارزشمند كشاورزي مثل پرتقال، كيوي، چاي، برنج و گل و گياه منحصر به فرد غرب مازندران، جنگل وسيع و حيات بخش و... سامان دهي شده و در صورت بهرهبرداري صحيح از مناطق برخوردار و ويژه كشور قلمداد ميشود.
دليل 12ـ غرب مازندران امروزه، به جهت وابستگي به مركز استان در زمينههاي توليد و تأمين نيازهاي اوليه مواد غذايي، بهداشت، مسكن، اشتغالزدايي و ... واقعاً ناتوان است و در زمينههاي آموزشي از كمبود رنج ميبرد و در مقابل حوادث و بلاياي طبيعي به جهت دوري از مراكز استان و نبود وسايل پيشرفته و تجميع يافته در مركز استان بسيار آسيبپذير بوده كه در مواقع بروز سيل و زلزله شاهد مواردي از آن بودهايم و ان شاء ا... در سايه تأسيس استان جديد گامي اساسي در همه زمينههاي فوقالذكر برداشته خواهد شد.
دليل 13ـ عدم استقلال و وابستگي به مركز استان فعلي و ناديده انگاشتن قابليتها، ظرفيتها و استعدادهاي غرب مازندران و نداشتن برنامه توسعهاي قابل قبول براي آن، دليل اساسي براي عقبنگهداشتن غرب مازندران است و با استقلال و عدم وابستگي به مازندران فعلي اين مشكل مرتفع ميگردد.
دليل 14ـ با تأسيس استان جديد در غرب مازندران مديريت متمركز ميگردد و فاصله 300 كيلومتري امروزه به فاصله 50 تا 100 كيلومتري تبديل ميشود، ارتباط مردم و مسئولين به خوبي برقرار ميگردد. از كليه ظرفيتها، قابليتها و استعدادها بويژه قابليتهاي انساني براي پيشرفت و توسعه غرب مازندران به شايستگي بهرهگيري ميشود و غرب مازندران با باز تعريف جديد و تدوين برنامههاي توسعهاي به رشد و توسعه دست مييابد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر