فقط خداست که ميداند وزن دعاي پاک و خالص چقدر است. -خوانندگان
زني با لباسهاي کهنه و نگاهي مغموم، وارد خواروبار فروشي محل شد و با فروتني از فروشنده خواست کميخواروبار به او بدهد.
وي گفت که شوهرش بيمار است و نميتواند کار کند، کودکانش هم بيغذا ماندهاند.
فروشنده به او بياعتنايي کرد و حتي تصميم گرفت بيرونش کند. زن نيازمند باز هم اصرار کرد. فروشنده گفت نسيه نميدهد.
مشتري ديگري که کنار پيشخوان ايستاده بود و گفت و گوي آن دو را ميشنيد به فروشنده گفت: ببين خانم چه ميخواهد خريد او با من.
فروشنده با اکراه گفت: لازم نيست، خودم ميدهم!
- فهرست خريدت کجاست؟ آن را بگذار روي ترازو، به اندازه وزنش هر چه خواستي ببر!
زن لحظهاي درنگ کرد و با خجالت، تکه کاغذي از کيفش درآورد و چيزي روي آن نوشت و آن را روي کفه ترازو گذاشت.
خواروبار فروش از سرناباوري، به گذاشتن کالا روي ترازو مشغول شد تا آنکه کفهها با هم برابر شدند.
در اين وقت؛ فروشنده با تعجب و دلخوري، تکه کاغذ را برداشت تا ببيند روي آن چه نوشته است.
روي کاغذ خبري از فهرست خريد نبود، بلکه دعاي زن بود که نوشته بود: اي خداي عزيزم! تو از نياز من باخبري، خودت آن را برآورده کن.
زن خداحافظي کرد و رفت و با خود انديشيد: فقط خداست که ميداند وزن دعاي پاک و خالص چقدر است...
2 نظرات:
علي
با سلام
اين اخر سالي كمي هم بفكر ديگران باشيم منظورم نيازمندان هستند از اينكه ياداوري مي كنيد ممنونم. سال خوبي داشته باشيد.
علي
با سلام
اين اخر سالي كمي هم بفكر ديگران باشيم منظورم نيازمندان هستند از اينكه ياداوري مي كنيد ممنونم. سال خوبي داشته باشيد.
ارسال یک نظر